عشق و صفا
دو شنبه 21 مرداد 1392برچسب:قمار عشق, :: 18:54 ::  نويسنده : مهران

چه آسان سکه های شرط را وارد بازی میکنی.کمی نگاه کن.دل
 
من است که قربانی
 
بازی میشود.در دنیای من حکم همان دلی است که هنووز هم وسط
 
میز برای تو
 
میتپد.سرد شده بودی دوستت دارم هایم رابه شوخی میگرفتی با
 
خود نگفته بودی که
 
من قلب دارم.ن سنگ.پاشیدی بذر خداحافظی را.شخمی زدی بر
 
 قلب من که هنوز
 
زخمش درد میکند.ولی حال که درختی عظیم شده است به نام
 
دلتنگی دیگر حتی
 
نگاهی هم نمی انذازی.

حق داری...همان زمان هم پیکت را ب سلامتی رفیق بالا
 
میبردی.نه عشق.
 

حالا من مانند برگ پاییزی به جاده ای بی پایان می نگرمو انتظار
 
و حسرت عابری
 
را میکشم تا مرا از روی زمین بردارد.بوسه ای زند.مرا کنار
 
جاده بگذارد.تا
 
لگدهای هر بی سرو پایی قلب زخمی مرا آزار ندهد.همان
 
روزهای اول با زبان بی
 
زبانی مرا از خود دور میکردی ولی من با زبان عشق سخن
 
میگفتم.افسوس به قول
 
خودت من زبان بی زبانی را بلد نبودم...

 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ


سلام دوستان گل ازتون خواهش میکنم قبل از هر چیز به قسمت ********سخنی با دوستان بروید و توضیحات را مشاهده نمایید.تشکر
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
نويسندگان


خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 14
بازدید دیروز : 33
بازدید هفته : 77
بازدید ماه : 77
بازدید کل : 30427
تعداد مطالب : 46
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1


Alternative content


قالب وبلاگ
گالری عکس
دریافت همین آهنگ
head>

كدهای زیبای ماوس